BeyondDeath

مرگ، آغاز تاریکی خورشیدهاست...

BeyondDeath

مرگ، آغاز تاریکی خورشیدهاست...

Fear

از نبودنت میترسم، همانقدر که از بودنم...

از مرگ میترسم، همانقدر که از زندگی...

از نفرت میترسم، همانقدر که از عشق...

من از ماهیهای گوشت خوار میترسم...

من از لاک پشت های همجنس باز میترسم...

از رزهای زرد...

از شقایقهای سیاه...

از حافظه میترسم...

من از رابطه میترسم، همانقدر که از انزوا...

من از جامعه میترسم، همانقدر که از تنهایی...

از درد میترسم، همانقدر که از درمان...

از کابوس میترسم، همانقدر که از رویا...

من از ساعت میترسم...

از نفس کشیدن...

از تولد...

میترسم...

و همه اینها به خاطر این است که از نبودنت میترسم...

و انگار ترس را عاشقانه دوست میدارد این ترسوترین مخلوق خدا...

Reverse

عقب عقب راه میرم...

چشمامو میبندم و فقط به این فکر میکنم که این راهیه که هزار بار رفتم و اومدم...

اما این بار فرق میکنه...

همیشه با چشم باز رو به جلو راه میرفتم...

حالا با چشم بسته رو به عقب...

همیشه دوس داشتم تو این راه سیگار دستم باشه...

ولی این بار نمیخوام...

فقط تمرکز میکنم...

هیچ موزیکی نمیخوام...

بذار مردم برن و بیان...

به صدای خنده هاشون گوش میدم و خودمو قانع میکنم که باید تو دنیاشون زندگی کنم...

اصلا مهم نیس که یجوری نگام کنن که انگار یه احمقم...

انگار تو یه تشییع جنازه شرکت کردم...

این تابوت فقط رو دوش منه...

فقط من، تنهای تنها...

میخوام این جنازه رو عقب عقب تشییع کنم...

به سمت زنده شدن...

خودم کشتمش، خودم باید زیر تابوتش رو تنهایی بگیرم...

هرچقدر هم سنگین باشه پاش وایسادم...

باید این جنازه رو عقب عقب برگردونم...

قدم به قدم این راه...

تا 23 سال عقبتر...

Human

- بچه که بودم چقد خنگ بودم، از آدمای پیر میترسیدم، آخه آدم هم ترس داره؟

- کاش همونجوری خنگ میموندی!

Cold

همه چی عادی بود

صبح که میرفتم دانشگاه ساعتمو بستم، موهامو شونه کردم

تو گفتی کتابتو بخونم

چشم! میخونم!

امین پور مثل همیشه با عینک ته استکانیش اومد تو کلاس

رفت نشست سر جاش و با اون صدای خشکش شروع کرد به خوندن گلستان سعدی

عاشق سعدی بود این مرد

یادته تو اتوبوس که بودم، بارون میخورد به شیشه

وای چقد سرد بود اون روز

یادته یه طناب انداختی واسم که بیا بالا؟

با خودم کلنجار رفتم، گفتم یعنی میتونم تا اون بالای بالا بیام؟

گفتم توکل به خدا میرم

یادته؟

چقد تشنه ام بود اون روز

یادته شلوارک پام بود شیشه پایینِ در شکسته بود باد میخورد به ساق پام یخ زده بود پام؟

سرد بود...

اون روز غروب همه چی عادی بود

بربری داغ خریده بودم

یادته مرغمون تخمِ دو زرده گذاشته بود؟

یادته خروسمون یه تنه همه مرغامون رو شوهر بود؟

باباخانی جلسه اول کلاس اقتصاد از کلاس اخراجم کرده بود، ترم اول، جلسه اول!

یادته چقد سرد بود؟

یادته یاهو مسنجر تو کامپیوترای سایت نصب نبود باید از تو سایتای مزخرف چت میکردم؟

یادته چقد سرد گریه کردم اون شبِ عادی؟

یادته پرده گوشم یخ زده بود از بس برف گوش کرده بودم؟

یادته حلقه حلقه عمو زنجیر باف مارو بهم بافت تا سردمون نشه؟

یادته رسیدم اون بالا دیدم طنابی که واسم فرستاده بود تهش تو هوا معلقه؟

اون بالا چقد سرد بود...

یادته سقوط کردم افتادم جلوی پای نیوتن که قانون جاذبه رو کشف کنه؟

کوره سفال پزی خدا چقد سرد بود...

یادته چشم گذاشتی رفتم پشت علامت سوال قایم شدم؟

یادته شب انقد سرد بود که تو ریه هام یخ زد؟

یادته انقد سرد بود که چشمام یخ زده بود؟

یادته از کنار هم رد شدیم و بهت گفتم چاییت سرد نشه؟

همه چی عادی بود

و سرد...

I Remember

Come all ye reborn
Blow off my horn
I'm driving real hard
This isn't LOVE
This is PORN
God will forgive me
But I...
I whip myself with scorn, scorn...