BeyondDeath

مرگ، آغاز تاریکی خورشیدهاست...

BeyondDeath

مرگ، آغاز تاریکی خورشیدهاست...

Nothingness

در را می گشایم به روی رهگذری که نیست!

گردِ سیاه آسمان را به دیده ای می سایم که نیست!

که نوری، که شاید لکه نوری بزداید این همه سیاهی را که نیست!

آهی از سینه بر می آید که شاید بسوزد افلاکی را که نیست!

سر را در خونابه شفق فرو می برم که شاید برنیاید دیگر نفسی که نیست که نیست که نیست که...

که نبودیم و نیستیم و نابودیم!

که این نابودی را همه از خدایی داریم که...


My Bloody Night

دهر را خون ما هیچ نیفزود و جان ما را خاک هیچ نکاست!