چقد این سوقوط رو گندش (بزرگ + ضمیر اش) کردین
ادم بخواد سوقوط کنه هرچقدرم خبر داشته باشه و منتظرش باشه اصلا خودش بخواد این کارو بکنه بازم یه جاری کارمیلنگه
+نفهمیدم دیقا چی گفتم ولی بعد خوندن متنت این اومد به ذهنم.
سقوط گنده اس... انقد گنده که میتونه یه دنیا رو از پا بندازه... +همین خوبه اصن...
علیرضا.. علیرضا.. نباش اینجوری.. نباش..
میام اینجا، ناراحتم میکنه حالت، میرم بیرون، بعد دوباره به خودم میگم نمیشه که هیچی نگم.. فوقش میگه دس از سر ما وردار..
به سمت سقوط! +دانلود چرا؟ لطف کتاب خوندن به ورق زدنشه! راستی نمایشی که میگن بر اساس این رمان کافکا ست هم رو صحنه رفته، اگه علاقه مندین میتونین برین: http://www.tiwall.com/theater/ghasr2/
اووووو چه صفی بستن براش
فعلا وقت ندارم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
با نگاه کردن به سنگ قبرها باز این تیکه یادم اومد
تمام حسِ من یک تخته سنگ است
تمام عاطفه یک قطره اشک است
تمام عالم خاکستری ام
فدای یک قلم از رنگِ.... است
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هیچوقت نتونستم این جای خالی رو پر کنم
گاهی بزور خواستم عشق رو توش تایپ کنم اما بهش نمیاد
یه کلمه ندارید بهم قرض بدید؟
میگن نمایش بدی نیس! شما وقت ندارین من پول!
«عشق»؟ نه! موافق نیستم! «درد» به کارتون میاد؟ راستی این شعر از کیه؟
گریم گرفت به جای خالی که پر کردید آره خیلی خوب بود بکارم خیلی میاد
از خودم بود
من اول وقت ندارم دوم پول سوم راه دور
هنوزم گریه نمیدونم چرا به ذهنِ خودم نرسید این همه سال
ممنون میرم که توی وبلاگم بنویسمش با اجازه از شما که شدید صاحب شعر / کار آن کرد که تمام کرد کار/
اگه «درد»م به کارتون میاد، حتی لازم نیس ازم قرض بگیرینش، میدم مال خودتون باشه! انقد با قاطعیت آدرس وبلاگ نمیذاشتین که یه درصدم فک نمیکردم اهل وبلاگ نویسی باشین!
وقتی قرار به برنگشتن باشه دیگه هیچی مهم نیست . . .
قرار به سقوطه...
محکوم بودن به سقوط !
محکوم بودن...
اعتماد به پاهاست که باعث سقوط میشود
پلها بی گناهند
حکم است این سقوط...
حاکم را بسوزان
سوختیم...
چقد این سوقوط رو گندش (بزرگ + ضمیر اش) کردین
ادم بخواد سوقوط کنه هرچقدرم خبر داشته باشه و منتظرش باشه اصلا خودش بخواد این کارو بکنه بازم یه جاری کارمیلنگه
+نفهمیدم دیقا چی گفتم ولی بعد خوندن متنت این اومد به ذهنم.
سقوط گنده اس...
انقد گنده که میتونه یه دنیا رو از پا بندازه...
+همین خوبه اصن...
+دوس داشتم یه شکلک خنده ای زبون دراوردنی چیزی بذارم !
خوبی تو ؟
خوبم...
وِر د فاک آر یو؟
علیرضا.. علیرضا.. نباش اینجوری.. نباش..
میام اینجا، ناراحتم میکنه حالت، میرم بیرون، بعد دوباره به خودم میگم نمیشه که هیچی نگم.. فوقش میگه دس از سر ما وردار..
دس از سر ما وردار... :)
خوبم :)
رگه های اشک هرجا رسوب کنه بوی آرامشِ کاذب میپیچه
پس کجا میشه بوی آرامش واقعی رو حس کرد؟
in the sun eyes
Throughout the Night
حوصله ندارم دنبال آدرس به این سختی بگردم!
پیداش کردین یه خبری بهم بدین!
البته که پیدا میکنم
برای همین بیدارم
ولی من خوابیدم!
پیداش کردین؟
:)
:)
تا خود صبح خوابم نبرد
بنظرتون با پشتکاری که من دارم پیداش میکنم؟
ترسم از اینه که حکایت شما حکایت:
«آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم / یار در خانه و ما گرد جهان می گردیم»
باشه!
اگر بود که آواره نبودم
اینجور آوارگی ها رو شخصاً دوس دارم!
انتخابه دیگه!
اسفند ماه
مصادفه با خرابی پل ها
نبودن پل چیزیو عوض نمیکنه
بعضی روح ها به مسیرهای سخت عادت دارن
شما نه عادت؟
راجع به اسفند ماه کاملاً موافقم!
روح من تو مسیر نیس، ساکنه!
به موندن تو یه شرایط سخت عادت کرده ولی...
نه متوجه نشدم و خیلی بعید می بینم من اونی باشم که میگین!
ضمنا اگه بخوام نمایش ندم چجوری باید جوابتون رو بدم؟
البته اینجوری میشه ولی خب...
به کجا میروی چنین شتابان؟
به سمت سقوط!
+دانلود چرا؟ لطف کتاب خوندن به ورق زدنشه!
راستی نمایشی که میگن بر اساس این رمان کافکا ست هم رو صحنه رفته، اگه علاقه مندین میتونین برین:
http://www.tiwall.com/theater/ghasr2/
اووووو چه صفی بستن براش
فعلا وقت ندارم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
با نگاه کردن به سنگ قبرها باز این تیکه یادم اومد
تمام حسِ من یک تخته سنگ است
تمام عاطفه یک قطره اشک است
تمام عالم خاکستری ام
فدای یک قلم از رنگِ.... است
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هیچوقت نتونستم این جای خالی رو پر کنم
گاهی بزور خواستم عشق رو توش تایپ کنم اما بهش نمیاد
یه کلمه ندارید بهم قرض بدید؟
میگن نمایش بدی نیس!
شما وقت ندارین من پول!
«عشق»؟ نه! موافق نیستم!
«درد» به کارتون میاد؟
راستی این شعر از کیه؟
گریم گرفت به جای خالی که پر کردید آره خیلی خوب بود بکارم خیلی میاد
از خودم بود
من اول وقت ندارم دوم پول سوم راه دور
هنوزم گریه نمیدونم چرا به ذهنِ خودم نرسید این همه سال
ممنون میرم که توی وبلاگم بنویسمش با اجازه از شما که شدید صاحب شعر / کار آن کرد که تمام کرد کار/
اگه «درد»م به کارتون میاد، حتی لازم نیس ازم قرض بگیرینش، میدم مال خودتون باشه!
انقد با قاطعیت آدرس وبلاگ نمیذاشتین که یه درصدم فک نمیکردم اهل وبلاگ نویسی باشین!
من تو این زمینه بسیار غنی ام، خیلی هم دست و دل باز!
تا دلتون بخواد میتونین بی ضمانت و وثیقه از دردام بردارین مال خودتون!
در انتظارِ به زودی!