چشمانم را زیر قدمهایت جا گذاشتم...
کورمال کورمال تمام قصه را دنبال چشمانت گشتم...
خارهای رخوت دستانم را بلعید...
خورشید حتی به فکر چشمان کورم نیست...
پاهایت را می سوزاند این بیابان...
تاولهای صدایم می خشکند در حرفِ سومِ اسمت...
کورمال کورمال روی سطح خورشید سیاهی را می بلعم...
ماه رمضون داره میاد زودتر ببلع تا روزه ت باطل نشده اونوقت تبعیدت نکردن خورشید بهت عینک افتابی هم ندادن اونوقت خربیار و باقالی بار کن
حوصله دقت تو صرف فعل نداشتم اگه غلط بود غلط بود خواسی ببخش نخواسی هم نخواسی دیگه
تخمم هم نیس...
تخمتم نباشه...
عالی بود پسر
مخصوصا این تیکش
کورمال کورمال روی سطح خورشید سیاهی را می بلعم
چیزی به ذهنم نمیرسه
آخرش همیشه سیاهه...
بنویس پسر...
خورشید خاموش شد و تو
تو را با آن سیاهی بلعیدم
خاموشی ای که خراب کرد فردایم را بی تو
بی تو نوای این باد زجر آوره
کور مال کورمال نابود میشود دنیایم بی تو
خورشید را با تمام سیاهی هایش می بلعم اصلا...
جدیدا با دیدن یا شنیدن کلمه ای یه نویسنده برام تداعی میشه. الان هم ساراماگو هم کامو هم چوبک اومد تو ذهنم :)
+ میدونی آدم با این قالبت باید چند دست خودشو بکشه تا بتونه بخونتت ؟
اینجا، کوری، مثل طاعونی ویرانگر به جان انترهایی افتاده که لوطی هایشان مرده اند...
+ شما زنده بمون رفیق... مثل یه مرد...
کار ما ازینا گذشته
دردارو مثل توله پس میندازی هی؟
نه..
بیخیالش
باشه...
تاولهای صدایم می خشکند در حرفِ سومِ اسمت...
دقیقا روی نون...
بر بانو ببخشید کاستی های کلبه اش را
نیازی به بخشش نیس...
نوش...
...
از هر طرف نرفته به بن بست می رویم
لعنت به روزگار من و روزگار تو...
لعنت به روزگاری که ساختم، ساختی...
پستت را قورت دادم...!
بالا نیاری... :)
are you sure
milad numb is a boy
?
I think so
!!!