BeyondDeath

مرگ، آغاز تاریکی خورشیدهاست...

BeyondDeath

مرگ، آغاز تاریکی خورشیدهاست...

Broken Glass

همین که خواستم به نیمه پر لیوان نگاه کنم...

افتاد و شکست!

نظرات 14 + ارسال نظر
Milad NUMB دوشنبه 19 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 05:53 ب.ظ http://marymagdalene.blogfa.com/

ما را به نیمه پر لیوان چه کار

هیچ...

هانیه دوشنبه 19 خرداد‌ماه سال 1393 ساعت 06:20 ب.ظ http://gamaj.blogsky.com

حالا میتونی به خرده شیشه ها نگاه کنی!

با خیال راحت...

sh شنبه 7 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 03:40 ب.ظ http://osghoolanjz.blogfa.com

پس باید به چی نگاه کرد؟!

شاید تیکه های خرد شده لیوان...
حداقل اینجوری دستت بریده نمیشه...

ELHAM جمعه 13 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 01:40 ق.ظ

سلام

سلام

انا جمعه 13 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 03:07 ق.ظ

وختی به نیمه ی پر لیوان نگاه میکنم .. فقط ته سیگارامو میبینم..

چرا تو لیوان حالا؟

الهام شنبه 14 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 07:26 ب.ظ

salam

salam

انا شنبه 14 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 08:17 ب.ظ

یجوری پرسیدی چرا تو لیوان حالا انگار اسپرمای نداشتمو توش خالی کردم.
چون با چایی میچسبه سیگار .

آخه ترتیب بهینه ش چایی سیگار چاییه، اگه سیگارتو تو لیوان خاموش کنی به چایی دوم نمیرسی!
تو واس چی باز نمیشی برام؟

الهام شنبه 14 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 09:27 ب.ظ

خورشید تاریک نمی شود
گاهی درگیر ابر می شود
اما ابر کجا و قبر کجا ...!

گاهی می رود آن سوی زمین
شب می شود
اما شب کجا و مرگ کجا ...!

گاهی اجسام می افتند و می شکنند
مثل همین لیوان
اما دردی که لیوان شکستن دارد کجا و درد قلب شکسته کجا ...!

ابر که باعث تاریکی خورشید نمیشه!
حرف من حرف ابر نیس، حرف مرگه!
نقل قلب نیس، نقل فکره!
فاصله شب و مرگ یه نفسه همش!

الهام شنبه 14 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 10:06 ب.ظ

تمام علائم حیات رو دارید :)

تا مقصودتون از «حیات» چی باشه :)

الهام یکشنبه 15 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 12:36 ق.ظ

داشتن قدرت کشتن
مردگان "حیات" را از زندگان نمی گیرند

با این اوصاف باید گفت تا مقصودتون از کشتن چی باشه!
مرده ها «نمیتونن» حیات رو از زنده ها بگیرن!

الهام یکشنبه 15 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 01:05 ق.ظ

و زمانی که مرگ چیزی بسیار متفاوت از قطع تنفس تلقی می شود...

کامنتم تو بلاگ میلاد؟

الهام یکشنبه 15 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 01:34 ق.ظ

بنظر می آید آنچه جنونِ مرا شکل داده تیز و برنده بوده است
و قطعا در روشنایی حرکت نمی کرده

به نظرم این جنونی که شما توصیف کردین به شکل عصیان خودش رو نشون میده!

الهام یکشنبه 15 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 01:54 ق.ظ

شاید
یک نفر درختی شگرف در من کاشته است که شاخ و برگش از منظر جنونم بیرون زده است
شما نیز بخندید :)

ولی حس عصیان القا نمیکنین!
به جاش حس یه آرامش (به نظرم) پوچ و کاذب تو جنونتونه!

pegah چهارشنبه 25 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 01:14 ب.ظ http://5646.blogfa.com

تو اینجایی که ما هستیم همیشه باید نیمه خالیه لیوانو دید...

اینجا یا هرجای دیگه... مهم نیس...
مهم شکستن لیوانه...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد